خورشید همچنان می دمد



(نسلی می میرد و نسلی دیگر برمی خیزد؛ اما زمین برای همیشه جاودان می ماند. خورشید همچنان می دمد و غروب می کند.) 
انجیل عهد عتیق


بدون شک نقد کردن اثری از ارنست همینگوی، یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان قرن بیستم و برنده جایزه نوبل ادبیات، کار آسانی نیست حتی اگر  موضوع مورد بحث، نخستین رمان منتشر شده از او باشد."خورشید همچنان می دمد" داستانی است از چند نویسنده و روشنفکر آمریکایی که بعد از جنگ جهانی اول به تفریح و خوشگذرانی در اروپا مشغولند. 
جیک بارنز رومه نگار ساکن پاریس که در جریان جنگ جهانی آسیب دیده و قوای جنسی اش را از دست داده است راوی ماجرا و عاشق زن سی و چهار ساله ی هوسرانی به نام لیدی برت اشلی است. او دوستی به نام رابرت کوهن دارد که بوکسری بازنشسته بوده و نویسنده ای کم فروغ است. او بعد از جدایی همسر و فرزندانش با زنی به نام فرانسیس رابطه پیدا می کند و بعد از مدتی با او آمریکا را ترک کرده و راهی اروپا می شود. رابرت که یک یهودی از خانواده ای نسبتا متمول است بعد از مدتی فرانسیس را از خود رانده و دلباخته برت اشلی می شود. از طرفی برت که زنی زیبا و بیوه ای جنگی است با آن که احساس صمیمیت زیادی با جیک (راوی) دارد و عواطف آتشین رابرت را هم نسبت به خودش جذب و دفع می کند تصمیم به ازدواج با تاجری ورشکسته و دائم الخمری به نام مایکل کمبل گرفته است. جیک بارنز که عاشق مسابقات گاو بازی اسپانیاست به همراه دوستانش برای تعطیلات به آن جا می رود. بیل گوردون دوست دیگر نویسنده اش او را در این سفر همراهی می کند. آن دو با هم به ماهیگیری در طبیعت بکر اسپانیا رفته و سپس به اتفاق دوستانشان در شهر پامپلونا به تماشای جشن سالیانه سان فرمین می پردازند. 
جیک و دوستانش با آغاز جشن، مدام مشغول نوشیدن مشروب هستند و در حالی که هر چهار مرد به نوعی شیفته ی برت هستند و بینشان مشاجره بر سر این قضیه نیز هست برت اشلی دلباخته ی یک گاوباز نوزده ساله به نام رومرو شده و با او رابطه ی جنسی برقرار می کند. 
مایکل در عالم مستی هیچ ملاحظه ای نکرده و احساس علاقه ی یک سویه ی رابرت به برت و دلباختگی برت به رومرو را به بدترین شکل و حالتی توهین آمیز در جمع مطرح می سازد. رابرت هم بعد از آن که مچ رومرو و برت را یک روز قبل از پایان جشن مسابقات گاوبازی در خلوتگاهشان می گیرد نمی تواند جلوی خودش را گرفته و کتک مفصلی به رومرو می زند. در پایان جشن هم برت و رومرو همه را قال گذاشته و پامپلونا را بی خبر ترک می کنند اما بعد از چند روز جیک با دریافت تلگرامی از طرف برت، او را افسرده و غمگین تر از قبل در مسافرخانه ای تنها و سرگردان باز می یابد. 
نخستین رمان خالق "پیرمرد و دریا" شباهت اتمسفری زیادی با سایر آثاری که در آینده ی راهش قرار گرفته بوده را داراست. رودخانه، مبارزه، ماهیگیری، مشت زنی، خون، خشونت، مرگ، قهرمانی، شکست و. کلید واژه های این داستان و بسیاری دیگر از آثار همینگوی است. 
در رمان "خورشید همچنان می دمد" ما با نسل روشنفکر و   تبعیدی آمریکا بعد از جنگ جهانی اول مواجهیم که برای فرار از واقعیت تلخ وجودی خود به شراب خواری، دل سپردن های کور، کوتاه مدت و نافرجام، خوشگذرانی های باری به هر جهت، اعتراف و دعای نامطمئن در کلیسا، رستوران گردی و هیجان طلبی با مدیریت خشونت رو آورده است. شخصیت هایی که هیچ کدام به احساس رضایت از زندگی نرسیده اند و در تلاشند تا سردرگمی خود را به هر ترتیبی که هست به فراموشی بسپارند. 
نسلی سوخته و سرگردان که در تحلیل نظام فروپاشیده ی فکری و فلسفی دنیای بعد از جنگ، با مشکل مواجه شده و توان بازسازی آرمان ها و اصول ارزشی خود را ندارد. 
در این بین توصیفات دقیقی از فضای شهری پاریس، رستوران ها و گذرگاه هایش صورت گرفته است. در ادامه با سفر راوی به اسپانیا همان نگاه تیزبینانه، طبیعت بکر (جنگل، رودخانه، ماهیگیری) و سپس مردم روستا نشین را هدف قرار می دهد. دقتی که در توضیح جشن سالیانه سان فرمین و مسابقات گاو بازی به حد اعلا می رسد. برای من اما این داستان از جذابیت چندانی برخوردار نبود. درام داستانی کشش لازم را برای دنبال کردن ماجرا ایجاد نمی کرد و توصیفات مثلا در رابطه با مسیری که راوی می پیمود تا از رستورانی به رستوران دیگر برود و آبجو بنوشد به نظرم طولانی می آمد. شاید اگر اکشن میدان گاوبازی و مراسم جشن سان فرمین نبود چندان کنشی در داستان باقی نمی ماند تا ارزش اقتباسی سینمایی را برای این رمان بوجود آورد. خط کلی داستان که با معرفی رابرت کوهن آغاز و به ارتباط پوچ و غیرممکن برت و جیک ختم می شود هم از وضوح چندانی برخوردار نیست و خواننده در تعقیب سوژه و شخصیت اصلی گاه بلاتکلیف می ماند.  شخصا اگر این کتاب از نویسنده ای گمنام به دستم داده می شد شاید تا انتها خواندنش را ادامه نمی دادم. ناگفته نماند که از اصالت متن هم چندان مطمئن نیستم چرا که موضوع داستان قابلیت سانسور پذیری زیادی دارد و با وجود ناشر معتبرش باز هم می توانسته بخش هایی از متن اصلی به ملاحظات کسب مجوز، حذف شده باشد. 
بر خلاف شهرت ساده نویسی همینگوی، ترجمه ای که من از این کتاب خواندم در بعضی مواقع جمله بندی های خوب و ساده تری می توانست داشته باشد که نداشت و متاسفانه با وجود ویراست جدید آن در چاپ دوم (انتشارات نگاه، 1393، مترجم احسان لامع) غلط های املایی زیادی در آن به چشم می خورد.

 

پی نوشت: قسمت شد این کتاب را در یک کشتی شناور بر آب های خلیج فارس بخوانم. روح همینگوی گویا هنوز چشم از موج های آبی دریای آزاد بر نداشته است. 


هیچ دوستی به جز کوهستان

سوء قصد به ذات همایونی

پاییز فصل آخر سال است

برت ,ی ,هم ,های ,ای ,رابرت ,بعد از ,می کند ,به نام ,که در ,خورشید همچنان

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

daroshenasiB medicalperson تجهیزات نظافت صنعتی دونات انتشارات بوعلی, انتشارات آموزشی و پژوهشی بوعلی شرکت پیشگام فولاد مهراد ورود به حساب کاربری اینترنت مخابرات ADSL 2020 دنیای واژه ها اموزش ساخت متامفتامین (شیشه)با روشی کاملا ساده و تضمینی میشو چرم تبریز